مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
خـدای آیـنـه از جـنـس دلـبـری بـودی صفـای عـطر بهـشتِ معـطـری بودی تو پیش ازآن که خدا فکر خلقـتی باشد در آسـمـانِ وجود اهل سـروری بودی نه بعـد ایـنکه هـزاران هـزار پیغـمبر «تو قبل اینکه بیایی پیـمبـری بودی» برای فـاطمه هم در سنـین کـودکیاش تو مهربانتر از الطاف مـادری بودی نـویـد آمـدنـت هـم پــیــام وحـدت بـود هـمیـشه در پـی فـکـر بـرادری بـودی هنوز والهام از وصف این دو نور جلی تویی که سـفـرۀ اکـرام بیحـدی داری هنوز شهره و حُـسنِ زبـان زدی داری تویی پیمبر خضرا، تویی رسول امین نـشـان سـیـدیات را به گـنـبدی داری چه شوکت و جبروتی دراین جهان بهتر که در حـریم خـدا رفت و آمدی داری تو چـشمۀ برکـاتی و نسلت ابتر نیست تـویـی کـه قــائـم آل مـحــمــدی داری ببخـش گـرچه برایت سروده کم گـفـتم ببـخـش اینکه اگـر شـاعـر بـدی داری بیا که با نفست رو به کعبه جان بدهی تـوان بـده که کـمی عـاشـقـانه دم بزنم مـیـان بـاغ هـمـین واژههـا قـدم بـزنـم توان بده که به عـشق شکـوه سیـمایت محـاسـبات دلـم را کـمی به هـم بـزنـم بیا مرا بـرسـان تا ضـریح چـشـمـانت که بـوسـهای به دو آئـیـنـۀ حـرم بـزنم اگربه ” لیـلةالاسـرای ” چشم تو نرسم بگو که حـاجـت دل را کجا رقـم بـزنم بـیـا بـه پـاس ارادت اجـازهای بـده تـا مـدال نـوکـریـت را به سـیـنـهام بـزنـم ردای سبـز نبـوت نگـین بر تن توست |